دیوی که بر استعدادهای نهفته‌ی جوانان می‌تازد!

کنکور سراسری فعلی معیاری غلط اندر غلط در سنجش استعداد‌های جوانان این مرز و بوم!

اولا کنکور باید باشد! چرا حذف کنکور بی معناست؟ به این دلیل که تنها رقابت بین شمار معدودی دانشگاه دولتی است که در واقع شمارشان در طی ده‌ها سال چندان تغییری نکرده است و علم اگر باشد بیشتر در همان هاست نه آن دانشگاه‌هایی که مثل قارچ از زمین می‌رویند و با دریافت پول مثل آب خوردن مدرک می‌دهند و استادانشان هم بدون دانش کافی مثل آب خوردن از همان دانشگاه‌ها سر برمی‌آورند تا زمانی که ما شمار دانشگاه های اصلی با سطح علمی مناسب را  به نحو چشمگیری ارتقاع ندهیم همین آش است و همین کاسه. اگر هم کنکور را برداریم دوباره پس از چند سال مجبوریم آن را به همین شکل یا اشکال مشابه احیا کنیم!

 بقیه‌ی دانشگاه ها یا پولی‌اند یا ارزش آن دانشگاه‌های اصلی را ندارند. بنابراین بحث بر سر بود و نبود کنکور نیست بلکه بحث بر سر نادرستی روش‌های سنجش کنکور سراسری است. مثلا  تست‌های ریاضیات رشته‌ی ریاضی را در نظر بگیرید

چرا نباید دانش آموزی که مسائل کتاب ریاضی درسی‌اش  را بلد است دست کم بتواند پنجاه یا شصت درصد تست های ریاضی را بزند؟ باور کنید چنین دانش آموزی  بیشتر از بیست در صد تست های ریاضی را نمی‌تواند بزند. چرا؟ برای اینکه تقریبا تمام سوالاتی که در کنکور مطرح میشوند حتی  آنهایی که او می داند نکته دارند. در این  دلواپسی به حقی که در مدت کوتاه تست زدن به او وارد می‌شود ممکن است بیشترشان را منفی هم بزند و در کل نمره‌یی از ریاضی به دست نیاورد. آیا نباید فرقی میان او و دانش آموز  ناتوان در حل مسائل کتاب درسی خود باشد؟

چرا دانش آموزی که همه دروس ریاضی خود را  با نمراتی بالاتر از هفده گذرانده ولی سرعت عمل کافی را ندارد ( بیشتر به آن دلیل که نمی خواهد همه‌ی فرمول ها راحفظ کند و دوست دارد فرصت کافی برای استدلال داشته باشد) نباید بتواند حداقل شصت در صد تست های ریاضی را بزند؟

چرا باید یک مهندس مبرز، یک دکتر، یک استاد جا افتاده‌ی دانشگاه که سالهاست به فعالبت علمی مشغول است وقتی این تست ها را در دست می‌گیرد با تعجب بگوید  چرا من نمی توانم در مدت تعین شده حتی بیست در صد این تست ها را بزنم؟

چرا باید کتمان کرد که بیشتر معلم های ریاضی و فیزیک ما  به آن خاطر به رشته‌‌های فیزیک و به ویژه ریاضی (که پایین‌ترین  انتخاب در کنکور است) رفتند که در کنکورها نمره‌ی کافی نیاوردند. اگر می آوردند مسلما به رشته های مهندسی به ویژه عمران و معماری می‌رفتند. همه را نمی گویم (اولین رشته‌ی انتخابی خودمن فیزیک بود) ولی بیشتر اینگونه اند. حالا چرا این جماعت فکر می کنند که باید همه‌ی سوالات ریاضیات با توجه به وقت تعیین شده سنگین باشد؟ خدا آگاه است. ولی من فکر می کنم بیشتر به آن خاطر که دکان باز کرده‌اند و در این دکان ها نه خود آن تست‌ها که جرم آشکار است،  بلکه روش زدن تست های مشابه آنها را به می‌رسانند و هر که به این دکان ها مراجعه می کند توانایی بیشتری در زدن تست های مشابه به دست می‌آورد.

متاسفانه دانش آموزی که به ریاضیات عشق می‌ورزد ابدا فرصت کافی برای استدلال و حل مسائل جدید تستی کنکور را ندارد چون این کنکور یعنی سنجش میزان یادگیری و سرعت عمل نه سنجش میزان تفکر، استدلال و علاقه!

چرا باید یک دانش آموز عاشق ریاضی، عاشق فیزیک وقتی از سرجلسه ی کنکور بر می‌گردد با خود بگوید: نه من خیلی بی استعدادم ! وای حتی نتوانستم پنجاه درصد تست ها را بزنم در حالی که نمرات ریاضی دبیرستانم بد نبود. این همانی است که جوانان با استعداد ما را نومید می کند. جوانانی که نمی خواهند همه‌ی راه حل ها را حفظ کنند. نمی خواهند طوطی وار همه چیز را یاد بگیرند. دوست دارند در حین یاد گرفتن خود نیز به دست آورند. خود نیز خلق کنند. نمی گویم همه ی تست ها آسان باشد ولی حداکثر ده یا پانزده تست سنگین و پرچالش یا مفهومی می‌تواند بین همه‌ی آنانی که در سطوح بالا رقابت می کنند تعیین کننده باشد و بقیه‌ی تست‌های آسان‌تر یا معتدل‌تر هم می‌تواند بین بقیه رقابت ایجاد کند.

آنانی که دکان باز کرده اند در پاسخ به من  می‌گویند ای بابا تو چه می گویی کنکور یعنی رقابت. پنجاه و پنج سوال است هر کس بیشتر زد بهتر است.

درست است باید رقابت باشد ولی نه اینکه همه ی این تست های لعنتی ریاضی شما نکته داشته باشند.

این مشکل در دروس دیگر هم وجود دارد

چرا نباید یک جوان مومن که احکام دین خود را تا حد متوسطی می‌داند دست کم پنجاه درصد تست‌های معارف  را بزند؟

چرا نباید یک جوان علاقه مند به ادبیات و خواندن رمان و کتاب دست کم پنجاه درصد سوالات ادبیات شما را بزند؟

چرا آنکه ریاضیات و فیزیک را خیلی خوب نمی‌داند صرفا با درصدهای بالای عمومی به رشته های ریاضی و فیزیک دانشگاه راه می یابد؟ همه ی اینها و بسیاری ازسوالات مشابه  تناقضاتی اند که از کنکور سراسری شما برمی‌خیزند.

حالا فرض کنید به طور ناگهانی همین تست های کنکور را از خیل عظیم تحصیل کرده‌های ما که بالاترین مدارک را هم دارند بگیریم. فکر می کنید چند درصد  موفق به رفتن به همان رشته‌ها‌یی که در آن درس خواندند بشوند باور کنید نتیجه بسیار غم انگیز خواهد بود و در واقع ،هم غلط بودن روش کنکور ما را نشان می‌دهد و هم معلوم می کند که دانش و اطلاعاتی که آنها برای رفتن به سر جلسه کنکور فرا گرفته بودند دو ریال هم برایشان ارزش نداشت.

شما را به خدا این دکان ها را ببندید. صاحبان این دکان‌ها عاشق نیستند، کاسب‌اند. یادم می آید که در کودکی وقتی می‌خواستم شنا بیاموزم دایی ام مرا به ساحل دریا برد و کوشید  شنا کردن را به من بیاموزد. موفق نشد و من همیشه از این ناتوانی‌ام در آموختن شنا در رنج بودم. سال های بسیار گذشند. وقتی به او که اینک به دوران سالمندی پای نهاده است این خاطره را یاد آوری کردم. با خنده گفت. راستش من خودم شنا کردن بلد نبودم و هنوزهم بلد نیستم چطور می توانستم به تو شنا کردن یاد بدهم. حالا روی سخنم به این مدعیان است که عاشق نیستند ولی در مسند آموزش درس عاشقی به این جوانان نشسته‌اند و دیدن  این صحنه ها چقدر برای ما که در تمام عمر عاشق ریاضیات و فیزیک بودیم غم انگیز است.

کنکور ,ریاضی ,دانش ,فیزیک ,پنجاه ,دکان ,دانش آموزی ,کنکور سراسری ,پنجاه درصد ,برای استدلال ,کنکور یعنی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گل رضوان سنترال فایل سقوط هواپیما تهران یاسوج بیت کوین پنهان کردن یک عشق، یعنی اوج ویرانی هر چی که بخوای